در واقع اپوزیسیونی که در سی سال گذشته و قبل از تولد شکبه های اجتماعی در آمریکا به اپوزیسیون لس آنجلسی معروف شد خواسته یا ناخواسته به جمهوری اسلامی کمک کرده است. اکثر آنها افرادی بی سواد هستند که برای کسب عنوان، تلویزیونی تاسیس کردند و چه سوژه ای بهتر از مخالفت با جمهوری اسلامی؟ آنها خواسته اکثریت را میدانستند و با احساسات مردم بازی کردند. برای خود شخصیت کاذبی درست کردند، سازمان و گروهی تشکیل دادند و به اصطلاح شروع کردند به مبارزه. مبارزه ولی مبارزه واقعی نبود. آوردن افراد مختلف در تلویزیون و پول گرفتن از آنها برای دادن برنامه و یک خط تلفن که مردم زنگ بزنند و فحش بدهند. یک بیزنس خوب و پول آور. نهایتش میشد یک تجمع چند نفری در یکی از خیابانهای لس انجلس. در واقع اکثر این تلویزیونها ، جمهوری اسلامی را دلیلی کردند برای بقای تلویزیون خود. اگر حکومت فعلی ایران نبود، افرادی مثل شهرام همایون، ضیا آتابای، شجره هیچ بهانه ای برای ادامه فعالیتشان نداشتند. بازهم مردم قربانی شدند. اینها هیچ کدام باهم متحد نشدند چون در دلشان آرزوی موفقیت تجاری داشتند و نه آرزوی کمک به مردم. این حرفها را ما مردم شاید ده سال پیش سخت تر میفهمیدیم ولی درکش اکنون راحت تر است. تکیه مردم به اپوزیسیون خارج کشور کمتر شده است و تنها کسی که میتوان از آن نام برد که میتوان به او در خارج کشور اطمینان کرد شخص آقای رضا پهلوی است. من بعنوان یک ضد سلطنت به ایشان درود میفرستم که خودش را قاطی شارلاتانهایی نکرد که فکرشان پول در آوردن بود. شارژهای ماهانه شبکه های تلویزیونی و گدایی از مردم فقط باعث خنده من میشود. اینها در همه جوامع اتفاق نمیفتد. فقفط در کشورهایی که مردمش فقر فرهنگی دارند. درد ما فقر شدید فرهنگی است که باید درستش کنیم. باور کنید تا درست نشود سی سال دیگر هنوز داریم همین حرفهای تکراری را میزنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر