۱۵ تیر ۱۳۹۱

شعر دو کاج از کتاب چهارم دبستان ... یادی از ایام گذشته

در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده دوکاج روییدند
سالیان دراز رهگذران
آندو را چون دو دوست می دیدند
یکی از روزهای پاییزی
زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاجها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تامل کن
ریشه هایم زخاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی
مردم آزار از تو بیزارم
دور شو دست از سرم بردار
من کجا طاقت تو را دارم
بینوا را سپس تکانی داد
یار بیرحم و بی مروت او
سیمها پاره گشت و کاج افتاد
برزمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط دید آنروز
انتقال پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پیجویی
تا که بینند عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم
راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگدل را نیز
با تبر تکه تکه بشکستند!!
_________________________

و حال نسخه جدید این شعر زیبا :

در كنار خطوط سیم پیام
خارج از ده دو كاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران
آن دو را چون دو دوست می‌دیدند
روزی از روزهای پائیزی
زیر رگبار و تازیانه باد
یكی از كاج ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تأمل كن
ریشه‌هایم ز خاك بیرون است
چند روزی مرا تحمل كن
كاج همسایه گفت با نرمی
دوستی را نمی برم از یاد
شاید این اتفاق هم روزی
ناگهان از برای من افتاد
مهربانی بگوش باد رسید
باد آرام شد، ملایم شد
کاج آسیب دیده ی ما هم
کم کمک پا گرفت و سالم شد
میوه ی کاج ها فرو می ریخت
دانه ها ریشه می زدند آسان
ابر باران رساند و چندی بعد
ده ما نام یافت کاجستان

شاعر: محمد جواد محبت، همان شاعر دو کاج

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ